شنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۹۰

ابر انسان معنای زمین است.


انسان بندی است بسته میان حیوان و ابر انسان. بندی بر فراز مغاکی. فرا رفتنی است پر خطر. در راه بودنی پر خطر. واپس نگریستنی پر خطر. لرزیدن و درنگیدنی پر خطر.
آنچه در انسان بزرگ است این است که او پل است نه غایت. آنچه در انسان خوش است این است که او فراشدی ست و فرو شدی.
برادرانم شما را سوگند می دهم که به زمین وفادار مانید و باور ندارید آنانی را که با شما از امید های ابر زمینی سخن می گویند. اینان زهر پالایند چه خود دانند یا ندانند.
دوست می دارم خوار شمارندگان بزرگ را زیرا که پاس دارندگان بزرگ اند و خدنگ های اشتیاق به سوی کرانه ی دیگر.
دوست می دارم  آنانی که برای فرو شدن و فدا شدن نخست پس پشت ستارگان دنبال دلیل نمی گردند.
دوست می دارم آن که خدای خود را گوشمال می دهد زیرا که عاشق خدای خویش است.
دوست می دارم آن که را چون تاس به سودش افتد شرمسار شود و پرسد : نکند قمار بازی فریبکار باشم؟
دوست می دارم آن را که برای شناخت می زید و شناخت را از آن رو خواهان است که می واهد روزی ابر انسان بزید.
دوست دارم آن را که روانش خوشتن-بر-باد-ده است و نه اهل سپاس خواستن و نه سپاس گزاردن.

چنین گفت زرتشت

هیچ نظری موجود نیست: