یکشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۹

مو ساز زدوم ! مو ساز زدوم!

انجمن علمي روانپزشكان در بيمارستان ميلاد  كنگره سالانه اش را برگزار مي كند. نمي دانم چرا  جو من را مي گيرد و شركت مي كنم . بعضي آدم ها رو كه سال ها بود دلم مي خواست ببينم، مي بينم . يكي همين دكتر محمد صنعتي ، نويسنده كتاب "تحليل هاي روانشناختي در ادبيات" كه در آن پنبه هدايت و خيلي هاي ديگر را زده است !
چند سال پيش بود كه جلوي گيشه روزنامه فروشي ايستادم تا مجله "كارنامه" را بخرم ؟ علوم پايه بودم يا فيزيو پات؟  عكس دكتر صنعتي را روي جلد كاهي مجله كارنامه ديدم و حيرت كردم كه چطور مي شود يك نفر از عالم بيوشيمي و آناتومي و فارماكولوژي  پلي بزند به عالم  فروغ و هدايت و ساعدي و كافكا ! هم حيرت كرده بودم و هم كلي خوشحال شده بودم.  
 و حالا بعد اين همه سال همان لحظه تكرار شد وقتي داشتم برنامه و عنوان هاي سخنراني ها رو مي خوندم . چشمم افتاد به برنامه چهارشنبه  8 صبح در سالن 3 : سمپوزيوم "ادبيات و روانپزشكي" .
 اول نفسم بند آمد . بعد تاكي كارد شدم  بعد براي اين كه جيغ نزنم و آبروريزي نشود زدم بيرون.  راه افتادم سمت پاركينگ كه طبقه 3- بود . نشستم داخل ماشين . چند تا نفس عميق كشيدم و تلفن را گرفتم دستم . خدايا به كي زنگ بزنم تا كمي آرامم كند؟ دلم مي خواست هيجانم را با كسي قسمت كنم . خوشبختانه مجبور نشدم مدت زيادي به اين سووال فكر كنم. مهربان همسر  قبل از اين كه من به او زنگ بزنم خودش تماس گرفت  كه حالم را بپرسد. حالم؟ حال من؟ واي! واي!! يوفوريا !! اصلا برو بالاتر!! 
 نمي دانم  با عجله و تند تند چه چيز هايي رو براش توضيح دادم  و يا چه طوري گفتم كه شب، بعد از اين كه با هم برگشته بوديم خانه ، مدام سر به سرم مي گذاشت و مي گفت لحن صدايم شبيه قهرمان فيلم  "اميرو " ساخته "نادري" بوده است . پسرك چاق و برهنه اي كه براي اولين بار با يك ساز دهني كه مال خودش هم نبود،  ساز زده بود و نمي دانست از خوشحالي چه كند . پسرك توي ده شان مي دويد و با لهجه جنوبي داد مي زد : "مو ساز  زدوم ! مو ساز زدوم !"  
فرق من با اميرو در اين است كه مو حتي هنوز  ساز هم نزده اوم!! فقط از دور ، "ساز" را ديده ام دست ديگران و دارم از ذوق پس مي افتم ! خيلي جو گير هستم به جان خودم ! خدا به آخر و عاقبتم رحم كند!
بعد از تحرير : هيچ فحشي بدتر از اين نيست كه چپ و راست از يك پزشك عمومي بپرسند : "خانم دكتر شما رزيدنت كدوم دانشگاه هستيد؟ "  استغفرالله!!!  اونجا خانواده نشسته؟!


هیچ نظری موجود نیست: